اس ام اس گل گلی

غنچه از خواب پرید ...
و گلی تازه به دنیا آمد ...
خار خندید و به گل گفت : سلام ...
و جوابی نشنید ...
خار رنجید ولی هیچ نگفت ...
ساعتی چند گذشت ...
گل چه زیبا شده بود ...
دست بی رحمی آمد نزدیک ...
گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...
لیک آن خار در آن دست خلید ...
و گل از مرگ رهید ...
صبح فردا که رسید ...
خار با شبنمی از خواب پرید ..
گل صمیمانه به او گفت : سلام ...
*****************************
چه زیباست که خاری گل دهد
و چه بی حیاست گلی که خار را دوست نداشته باشد ....
****************************
گل اگر خار نداشت، دل اگر بی غم بود، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی عشق اسارت قهر آشتی هم بی معنا بود
گل اگر خار نداشت، دل اگر بی غم بود، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی عشق اسارت قهر آشتی هم بی معنا بود
*********************
همه کس عکس گل یار به تماشا خواهد
لیک از آن گل که در او خار نیست تمنا نکنیم
********************
زندگي با همه وسعت خويش
محفل ساكت غم خوردن نيست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست
اضطراب وهوس ديدن و ناديدن نيست
زندگي خوردن و خوابيدن نيست
زندگي جنبش جاري شدن است
زندگي کوشش و راهي شدن است
از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدا مي داند.
زندگي چون گل سرخي است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،
محفل ساكت غم خوردن نيست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست
اضطراب وهوس ديدن و ناديدن نيست
زندگي خوردن و خوابيدن نيست
زندگي جنبش جاري شدن است
زندگي کوشش و راهي شدن است
از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدا مي داند.
زندگي چون گل سرخي است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،
يادمان باشد اگر گل چيديم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسايه ديوار به ديوار همند..
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسايه ديوار به ديوار همند..
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
*************************************
باز شیطنت این دل دیوانه چه ها کرد
آرام دلم را زه من او،باز نگران کرد
باشیطنتش این دل دیوانه دگر بار
وامدار دوچشمان ترش کرد
خواهم که برون آورم ازسینه من این دل
چون خاطر آرام نگارم،نگران کرد
دلواپسی من همه از رنجش یار است
حرف دگران در نظرم چون خس وخار است
آن قطرهً اشکی که نمورکرد دوتا نرگس چشمش
کرد با دل من آنچه لهیب،با خس وخار کرد
گرجان بفشانم به قدومش شب وروز من
جبران خطای دل سرکش نتوان کرد
حرف در دهن آدم دانا چو اسیر است
در بند وغل عقل ...
آرام دلم را زه من او،باز نگران کرد
باشیطنتش این دل دیوانه دگر بار
وامدار دوچشمان ترش کرد
خواهم که برون آورم ازسینه من این دل
چون خاطر آرام نگارم،نگران کرد
دلواپسی من همه از رنجش یار است
حرف دگران در نظرم چون خس وخار است
آن قطرهً اشکی که نمورکرد دوتا نرگس چشمش
کرد با دل من آنچه لهیب،با خس وخار کرد
گرجان بفشانم به قدومش شب وروز من
جبران خطای دل سرکش نتوان کرد
حرف در دهن آدم دانا چو اسیر است
در بند وغل عقل ...
********************
نیستی
وخار بوته های وحشی زمان
به تار و پودم زخم می زند
و هنوز بوی کهنگی چهره ام را
در آیینه حس میکنم
و باران چه ساده وفایت را باور کرد
و سایه های لرزان و مبهم دیوار
رقص کنان
وجودم را پاره پاره میکنند
و صدای شکست غرور
بیدار میکند اندیشه ام را
تو
نفمیدی
معنی
نظم ثابت بغض هایم را
وحصار تمنایت
در طابوتم
ریسه میرود....... ...
وخار بوته های وحشی زمان
به تار و پودم زخم می زند
و هنوز بوی کهنگی چهره ام را
در آیینه حس میکنم
و باران چه ساده وفایت را باور کرد
و سایه های لرزان و مبهم دیوار
رقص کنان
وجودم را پاره پاره میکنند
و صدای شکست غرور
بیدار میکند اندیشه ام را
تو
نفمیدی
معنی
نظم ثابت بغض هایم را
وحصار تمنایت
در طابوتم
ریسه میرود....... ...